Defend Iran بازگشت به

March 07, 2011

رنجنامه پسر محمود محمودی به دختران آقای میرحسین موسوی



رحیم محمودی
• امیدوارم رژیم جمهوری اسلامی به شما اجازه ملاقات با پدر و مادرتان را بدهد، و اگر اجاز ملاقات دادند؛ رنجنامهای من را نیز با ایشان در میان بگذارید. پدر من در زمان نخست وزیری پدر شما بدست پاسدران جمهوری اسلامی به‌قتل رسید ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
يکشنبه  ٨ اسفند ۱٣٨۹ -  ۲۷ فوريه ۲۰۱۱

امیدوارم رژیم جمهوری اسلامی به شما اجازه ملاقات با پدر و مادرتان را بدهد، و اگر اجاز ملاقات دادند؛ رنجنامهای من را نیز با ایشان در میان بگذارید.
پدر من در زمان نخست وزیری پدر شما بدست پاسدران جمهوری اسلامی به‌قتل رسید. پدر من به چه جرمی تیرباران شد؟ اتهام او چه بود؟ در کدام دادگاه عادلانه محکوم شده بود که چنان عقوبتی جانفرسا را تاب می‌باید آورد؟ جز آنکه من فرزندش به هواداری یکی از سازمان‌های سیاسی کردستان دلباخته بودم؛ آیا پدر را به جای فرزند و به اتهامی ناکرده باید به جوخه مرگ سپرد؟ در آن شبانگاه‌تاریک و تلخ، پاسدارن حکومت اسلامی، در پی من به خانه محقر ما یورش آوردند تا مرا بیابند، اما پدرم را یافتند در حالیکه پدرم به همسایه‌هایمان پناه آورده بود؛ او را کشان کشان در میان زاری و اشک پناه دهندگانش همانجا و برابر دیدگان مادر و برادر خردسالم به رگبار گلوله بستند. مادرم در حالیکه دست‌های کوچک برادر خردسالم که تازه به کلاس اول دبستان پا نهاده بود و از وحشت حاصل از هیاهو و شلیک گلوله‌ها می‌لرزید را در پنجه‌های لرزان و عرق کرده‌اش می‌فشرد؛ از خانه‌ای به خانه‌ای می‌گریخت تا جان دلبندش را از مرگ نجات دهد؛ شگفتا در آن فضای دهشتناک فراهم آمده از حضور پاسداران ظلمات، کسی مایل به پناه دادن به مادر وبرادر خردسالم نمی‌شود!
شماها به کوچه اختر برای دیدار با پدر و مادرتان رفته‌اید؛ اما با بی اعتنایی، توهین و پرخاشگری بسیجی‌ها روبرو شدید؛ اما، مادرم و برادرخردسالم با پیکر بی جان پدرم روبرو شدند.
شب ۱۱ اسفند سال ۱۳۶۴ مادرم با کودکی که از بیماری سرخک و از تبی جانسوز می‌سوخت ،بی دکتر و دارو واز ترس و وحشت دست یافتن پاسداران و مزدوران محلی و به قتل رساندن آنان ودر سرمای زمستانی جانگداز وگرسنگی ی مفرط خود را میان تپاله ها پنهان ساخته بودند.
به خانواده من اجازه خاکسپاری عزیزانمان را ندادند. دریغا در آن هنگام گوش شنوایی برای فریادهای ما وجود نداشت، یا می‌توان گفت گوشی برای شنیدن پیدا نمی‌شد؛ اما خوشبختانه امروز، ملیونها گوش شنوا رنجنامه‌ی شمارا درک می‌کنند.
به من بگوئید کدام یک از ما، من و شما، بیشتر رنج کشیده‌ایم؛ شما که بخشی از حکومت خودکامه کنونی بر شما ستم رواداشته است، یا من که قربانی ستم و بیدادگری کلیت این نظام خونریز شده‌ام؟
من زندانی کردن پدر شما و آقای کروبی را محکوم می‌کنم، اما ستم‌هایی که بر ملت من در زمان زمامداری پدر شما رفته است را نمی‌توانم فراموش کنم

1 comment:

partow said...

تنها و تنها هوشیاری ما می تواند جلوی تکرار چنین فجایعی را بگیرد
هزاران نفر مثل این شخص زیر تیغ این نظام آدم کش رنج دیده ویا آواره ویا کشته شده و میشوند. این دستگیری ها و کشتارها با طرح و نقشه سپاه پاسداران بود. محسن سازگارا و اکبر گنجی پایه گذار سپاه بوده و تمام این جنایات با طراحی ومدیریت آنها انجام می شد. اکنون چون گرگ در لباس میش دوباره سر راه مردم ستمدیده قرار گرفته اند. دوستان ، ما این گرگها را باید بشناسیم : موسوی، کد یور، سروش (نام اصلی : حسین فرج الله دباغ )، فاطمه حقیقت جو، موسوی خوئینئ ها، ابراهیم نبوی ، مجتبی واحدی ، مهاجرانی که حالا پا را پیش گذاشته اند که پس نیفتند. بیایید نگذاریم اینها ما را فریب دهند.. تنها و تنها هوشیاری ما می تواند جلوی تکرار چنین فجایعی را بگیرد.