Defend Iran بازگشت به

April 30, 2013

اول ماه مه، روز جهانی کارگر، گرامی باد!

29 آوریل
اول ماه مه یاد آور روزی است که در آن کارگران شیکاگو در آمریکا جان خود را فدا کردند تا بعدها کارگران در سراسر جهان به جای شانزده، چهارده، یا ده ساعت کار روزانه، 8 ساعت کار کنند. زمان ظرفی است که توانایی های انسان در قالب آن شکوفا می شود و کارگران شیکاگو بدین سان می خواستند اوقات فراغت داشته باشند تا بتوانند استعدادها و ظرفیت های انسانی و فرهنگی خود را رشد دهند .
در جهان امروز و به ویژه در جامعه ی کنونی ایران، این مسئله بیش از هر زمان دیگر موضوعیت دارد. کارگران ایران- اعم از یدی و فکری- چنان در بند ابتدایی ترین نیازهای اقتصادی گرفتار آمده اند که حتا اگر کار شبانه را هم به کار روزانه بیفزایند باز هم از پس نیازهای روزمره شان بر نمی آیند. آنان به هر زبان به ما می گویند اینک بیش از هر زمان دیگر به فراغت نیاز دارند تا بتوانند روزنامه بخوانند، کتاب بخوانند، فیلم ببینند، موسیقی گوش دهند، مسافرت بروند، تفریح کنند، اوقات بیشتری را با اعضای خود بگذرانند و سرانجام از چنان فرصتی برخوردار شوند که بتوانند فارغ از سرکوب های معمول، تشکل های مستقل خود را برپا دارند وبا تکیه بر آنها برای خواست های انسانی شان مبارزه کنند.
در چنین شرایط طاقت فرسا و اسارت باری، مناسبت اول ماه مه امسال را مغتنم می شماریم و ضمن گرامی داشت این روز، همصدا با کارگران سراسر جهان اعلام می کنیم که ما به اوقات فراغت نیاز داریم.
کانون نویسندگان ایران

April 20, 2013

دیدگاه ها و گفتگوها



در مورد جار و جنجالهای فروزنده و تلویزیون  اندیشه

به یاد دارم فروزنده فرد کثیفی مثل قانعی فرد را با سلام و صلوات و احترام دعوت کرده و کاملا آگاهانه وقت کافی و تریبون در اختیارش گذاشته بود تا به هر نویسنده و مبارزی که میخواهد توهین کند و ساواک شاه و پاسداران جمهوری اسلامی را تبرئه کند. او در بارۀ  مردم کردستان که بوسیلۀ پاسداران به خاک و خون کشیده شدند، میگفت: اینها آشوب طلبهای کُرد بودند همچنین به غلامحسین ساعدی و هما ناطق و تختی   هر تهمت و توهینی را که میخواست انجام داد و همۀ این خزئبلات را با  با همراهی و همزبانی  خود  فروزنده مرتکب شد.و اکنون خود فروزنده شخصا به این بازی کثیف مشغول شده.
این فروزنده( جمهوریخواهِ سلطنت طلب!!!)  و بقیۀ سلطنت طلبان که ادای آدمهای مؤدب را در می آورند،  ببینید  وقتی  در تنگنا  قرار میگیرندچگونه دهانشان را باز میکنند  داد و هوار  راه می اندازند،  به دست وپا میافتند و دیگران  را خراب میکنند.  جالب است که همه شان چه بی ربط و چه با ربط ، اول  سراغ چپها میروند  و دشمنی دیرینه و همیشگی خود با آنها را به نمایش میگذارند ( البته شامه شان در این زمینه خوب کار میکند ) چه بی ربط و چه با ربط به مخالفینشان مارک  تخزیه طلب  میزنند. و از همه مضحک تر اینکه  دم  از آزادیخواهی زده و برای خاک ایران سوغات دموکراسی خریداری میکنند. این قبیلۀ نوکرا ن و کنیزان خانه زادِ پادشاهی از جمله فروزنده و الهه بقراط  برای اثبات بندگی و غلامی خود بطرز حقیرانه ای در مقام دفاع از صاحبان و اربابان خود برمیخیزند، فروزنده میگوید تا کوروش عرفانی در برابر تلویزیون از "شهبانو معذرت خواهی نکند من به تلویزیون اندیشه برنمیگردم." (شاید فکر کرده که "شهبانو پول کافی برای گرفتن وکیل و دفاع از خود را ندارد!!)هر کجای این عبارات و هر جنبۀ سخنان اینها را که توجه کنی جز کلاشی، حقه بازی و حقارت  چیز دیگری پیدا نمیکنی . معلوم نیست اگر کورش عرفانی مدتی قبل یا یک زمانی در صحبت با فروزنده به "شهبانو" توهین کرده چرا فروزنده باید الان دچار "جرقه و آتش گرفتگی" بشود . البته که  فرصت طلبی و فریبکاری جزء جدایی ناپذیر مدافعین سرمایه داری بوده.  
 من  کورش عرفانی را فقط از طریق برنامه هایی که پخش میشود میشناسم و با بسیاری از ایده هایش اصلا موافق نیستم و نمیخواهم از او دفاع کنم .  ولی  باید بگویم  هر کسی میتواند به هر دلیلی که  به خودش مربوط است اسم دیگری برای خود انتخاب کند. چگونه فروزنده به خود حق میدهد این مسئله شخصی را در برابر عموم به میان بکشد . آن را مستمسک قرار داده و جار و جنجال راه بیندازد تا بلکه برای خود  ارج و قربی در پیشگاه اعلاحضرتین و علیا حضرتین دست و پا کند؟
ما باید خیلی ساده اندیش باشیم اگر وراجی های این مشت افراد در بارۀ دموکراسی و آزادیخواهی را باور کنیم.   
دیدگاه ها و گفتگوها

April 17, 2013






عل اساسی جهل توده ها آنچنانکه ما می اندیشیم، کمبود مدارس و کتابخانه ها نیست، بلکه سبب اساسی، خرافاتِ میهنی و کلیساییست که پیاپی به یاری وسایل هنری تهیه میگردند: خرافات کلیسایی به یاری اشعار و دعاها و سرودهای مذهبی و نقاشی و پیکرتراشی و موسیقی و حتی هنرهای دراماتیک ،  و خرافات میهنی به یاری حکایاتی که در مدارس تبلیغ میشود و به یاری سرود و موسیقی و برپاداشتن جشنها و نمایشهای نظامی و بناهای یادبود، در مردم شیوع می یابند و مستقر میگردند.
اگر این فعالیت مداوم تمام رشته های هنر برای تقویت خرافات کلیسایی و موهومات میهنی که کار تاریک ساختن ذهن مردم را به عهده دارند، نبود، توده ها از مدتها پیش به روشنفکری حقیقی رسیده بودند.
لئون تولستو،  کتاب "هنر چیست"





عل اساسی جهل توده ها آنچنانکه ما می اندیشیم، کمبود مدارس و کتابخانه ها نیست، بلکه سبب اساسی، خرافاتِ میهنی و کلیساییست که پیاپی به یاری وسایل هنری تهیه میگردند: خرافات کلیسایی به یاری اشعار و دعاها و سرودهای مذهبی و نقاشی و پیکرتراشی و موسیقی و حتی هنرهای دراماتیک ،  و خرافات میهنی به یاری حکایاتی که در مدارس تبلیغ میشود و به یاری سرود و موسیقی و برپاداشتن جشنها و نمایشهای نظامی و بناهای یادبود، در مردم شیوع می یابند و مستقر میگردند.
اگر این فعالیت مداوم تمام رشته های هنر برای تقویت خرافات کلیسایی و موهومات میهنی که کار تاریک ساختن ذهن مردم را به عهده دارند، نبود، توده ها از مدتها پیش به روشنفکری حقیقی رسیده بودند.
لئون تولستو،  کتاب "هنر چیست"

April 15, 2013

دیدگاه ها و گفتگوها :





منبع: نشریۀ روشنگر   


گرد آورنده: پرتو

زمانی که گروه "الشباب" بیمارستان مردمی یک پزشک سومالیایی را اشغال میکنند، بیماران مجبور به فرار میشوند


پزشکی در سومالی، با عنوان "مادر حوا" موسس یک کمپ  برای90،000 پناهنده ی آواره از دست جنگ افروزان

خبر این بود: جنگ افروزان وابسته به القاعده در سومالی قسمتی از کمپ و بیمارستانی  که توسط دکتر حوا عبدی، پزشک متخصص زنان و زایمان و حقوقدان اداره میشود را تخلیه کردند..  او زنی 65 ساله است . پزشک و حقوقدانی که به پاس خدمات بی دریغ و شجاعانه اش  مردم سومالی به او "مادر حوا"میگویند. 
حوا به همراه دو دخترش دیکو و امینه،  پناهگاه و درمانگاهی را برای ارائه خدمات به 90،000 آواره سومالیلیی راه انداخته اند.  این درمانگاه در 20 کیلومتری شهر مگادیشو، در محیطی پر از خشونتهای بی وقفه   بنا شده است






حوا در سال 1964 از کمیته زنان اتحاد جماهیر شوروی بورسیه تحصیلی گرفت. او دوره دکترا و تخصص زنان وزایمان را از دانشگاه کیف (اکراین) دریافت کرد و  پس از بازگشت به سومالی دربیمارستانهای دولتی مشغول به کار شد. او ا ز 1975 تا 1979 دوره لیسانس رشته حقوق رانیز در دانشگاه ملی سومالی تکمیل کرد.  دکتر حوا  کلینیک خود را در سال 1983 بین مگادیشو  و آفگویی بنا کرد.  او به مداوای زنان آبادیهای  آن منطقه برای به دنیا آوردن نوزادشان، به رایگان و بدون توجه به اینکه از چه قبیله و مذهبی هستند  پرداخت.   کلینیک  یک اتاقه او به تدریج بزرگ و بزرگتر وتبدیل شد به بیمارستانی با 400  تخت و پناهگاهی برای زنان، قربانیان خشونتهای  گروههای مسلح و خانواده هایی که از ترس گروههای ترور و تجاوز فرار کرده بودند.   حوا و همکارانش به تدریج این کمپ را گسترش داده و 1300 هکتار زمینهای اطراف بیمارستان را به این منظور اختصاص دادند. حوا میگوید  این زمینها را  از مادرش به ارث برده است.  در این کمپ جمعیتی بیش از 90،000 نفر زندگی میکنند.  در این کمپ ، 102 کارمند از پزشک ونرس، 150 کشاورز و ماهیگیر و تیم بزرگی از داوطلبان که کارهای مختلف کمپ ازجمله فراهم کردن آب آشامیدنی ، نگهبانی و کارهای ساختمانی  را به عهده گرفته اند. مدرسه برای کودکان، کلاسهای سوادآموزی و بهداشتی برای والدین دایر شده  مثل مراقبت و تغذیه کودکان ومنع والدین از ختنه دختران.  قوانین مختصری نیز وضع شده از جمله اینکه هیچ مردی حق کتک زدن همسرش را ندارد و زندان کوچکی هم جهت تضمین اجرای قوانین  ساخته شده.
گریس ولد، روزنامه نگار آمریکایی، که در سال 2008  با دکبر عبدی دیداری داشته مینویسد که برای تامین منابع مالی این  کمپ ازکمکهای بشردوستانه ی  سازمانهای اجتماعی کمک گرفته میشود . اما  گروههای پشیبانی سازمان ملل بارها اظهار کردند که به علت نا امن بودن آن منطقه نتوانسته اند کمکهای دارویی و غذایی خود را به این کمپ ارسال کنند. 
اما  حوا میگوید ما نباید فقط منتظر کمکهایی از بیرون باشیم ، این برای ما وابستگی ایجاد میکند .  در جهت اجرای همین منظور است که در زمینهای کمپ کشاورزی میکنند  ماهیگیری میکنند و با ساده ترین و حد اقل امکانات ، کلاس و مدرسه و مرکز بهداشت و مراکز آموزش بزرگسالان ساختند. آنها در کنار هم با تلاش و همکاری جمعی نشان دادند که میتوان  یک زندگی انسانی فارغ از شائبه های قبیله و مذهب و بدون بازی در آوردنها و دفتر و دستکهای دولتی بنا کرد و این یک رویا و خیال نیست.  این همان واقعیتی است که صاحبان سرمایه برای نابودیش گروههای مسلح ترور و تجاوزتشکیل میدهند و میلیونها پول در این راه دست و دلبازی میکنند.  این همان واقعیتی است که نشان میدهد مردم به دنبال یک زندگی آرام و امن هستند و برای به دست آوردنش حاضر به هرگونه همکاری هستند.  این همان واقعیتی است که  نظریه ی وجود "ایگو" (نفس اماره)که گرایش به خشونت را در وجود انسانی ذاتی میداند را مهر باطل میزند.  ایگو و نفس اماره به طور طبیعی و بذاته وجود ندارد بلکه چیزی است که برای به وجود آوردنش باید پول و سلاحهای کشنده خرج کرد ، باید گسترش  فقر را دامن زد،  باید خشونت را رواج داد و به نمایش گذاشت .
در طول این مدت ، کمپ بارها مورد خمله گروههای ترور و وحشت قرار گرفته. روز 8 ماه  می 2010 گروه الشباب، منتسب به القاعده به کمپ حمله مسلحانه کرده و خطاب به حوا میگویند تو هم زن هستی و هم پیر  و اجازه نداری این مجموعه را اداره کنی. حوا پاسخ میدهد شما که هم مرد هستید و هم جوان چه خدمتی به مردم میکنید. او از نیروهای دولتی کمک خواست و پاسخ این بود ما نمیتوانیم کاری بکنیم.  حوا میگوید گروههای مسلح هنگام ترک محل پرچم سیاهی را در محوطه بیمارسستان به عنوان هشدار نصب کردند.  البته این ماجرا تحت فشار اعتراض عمومی مردم و حمایتهای بین المللی ، اگر چه با خسارتهایی به بیمارستان و تاسیسات، خاتمه یافت.   صبح روز 26 فوریه 2012 ،  گروههای مسلح الشباب اتوبوسهای کمپ را متوقف کرد ، مسافران را پیاده و 700 کودک را از والدین جدا کرده و با خود بردند.  نگاههای وحشتزده مادران و پدران  گویای نگرانی کشنده شان بود که نمیدانستند بر سر کودکان بیگناهشان چه خواهد آمد.   هنگام غروب کودکان بازگردانده شدند.  ماجرا از این قرار است:  آنها را برده بودند ، تفنگ به دستشان داده و به آنها یاد داده بودند چه شعارهایی در حمایت از یکی از قبایل و آن گروه مسلح بدهند.   آیا تا کنون فیلمها و یا گزارشهایی را دیده اید که جوانانی کم سن و سال با تفنگهایی دو برابر جثه خودشان و با مشتهای گره کرده  در جاده های خاکی و پر گرد و خاک در حال دویدن و شعار دادن به هوا خواهی گروههای افراطی مذهبی –قبیله ای  هستند؟  اینها همان کودکان و نو جوانانی هستند که ربوده شده و با زور و تهدید به چنین کارهایی وا داشته میشوند.  وبه این طریق افکار عمومی در این جهت کنترل میشود :  که  گروههای مسلح و متعصب  و خشن، نمایندگان واقعی مردم هستند واین است وضعیت مردم عقب مانده آفریقایی  که کودکان کم سن و سالشان به جای آموزش و درس  تفنگ  بدست  به پشتیبانی از قبیله شان و به حمایت از گروههای ترور و وحشت در بیابانها میدوند  و خشونت می آفرینند. آنچه در رسانه ها بیان نمشود پشت صحنه ی ماجراست.
 سر انجام در ماه مارچ 2012 دادگاه اسلامی متعلق به گروه الشباب حکم به تخلیه کمپ داده و فقط اجازه میدهد که بیمارستان در محلی دیگر به کار خود ادامه دهد. حوا گفت که چند روز گذشته، یک دادگاه اسلامی متعلق به" الشباب"، یک گروه تند رو اسلامی،  حکمی صادر کرده مبنی بر اینکه  قسمتی از این مجموعه دیگر در مالکیت حوا نباشد  و  در نتیجه انبوهی از پزشکان، بیماران و ساکنان آین کمپ مجبور به تخلیه شده و به مگادیشو که تحت کنترل اتحادیه آفریقایی حافظ صلح و نیروهای حکومتی سومالی است منتقل شوند.



















دیدگاه ها و گفتگوها :

دیدگاه ها و گفتگوها :

این نوشته به عنوان سرمقالۀ نشریۀ شمارۀ 69ماه  مارچ روشنگر چاپ شده است. و میتوانید عکسها را در نشریۀ روشنگر ملاحظه بفرمایید.   )
دیدگاه ها و گ

 پرتو
برگرفته از روزنامۀ واشنگتن پست مورخ14مارچ 2013
29 مارچ 2013

پاپ فرانسیس اول کیست؟

 "پراو چاسادووِسکی" ، استاد اقتصاد دانشگاه اتاوا با ارائه اسناد و مدارک به معرفی "جرج ماریو برگگلیو" پاپ جدید که در 13 مارچ 2013 به وسیلۀ واتیکان با عنوان "پاپ فرانسیسکوی اول"  انتخاب شد،  می پردازد:
"جرج برگگلیو" در سال 1973  به عنوان مقام مذهبی استانیِ  جامعۀ مسیحیت آرژانتین برگزیده شد و  در دورۀ دیکتاتوری نظامی به رهبری ژنرال "ژرژ رافائل ویدلا" ( 1976 تا1983) بالاترین مقام مذهبی آرژانتین بود. در سال 2001 "پاپ ژان پل دوم" مقام برگگلیو را  ترفیع داده و عنوان کاردینال به او داد.
در سال 1983 که دیکتاتوری نظامیان سقوط کرد، طبق دستور "رائل آلفونسین" رئیس جمهور وقت  در پاسخ به تقاضای عموم مردم "کمیسیون حقیقت یاب" جهت شناسایی عاملین "جنگ کثیف" تشکیل و بررسی خود را شروع کرد. "جنگ کثیف " اشاره به  دورۀ تسلط نظامیان در آرژانتین در فاصلۀ سالهای 1976 تا 1983 است، که نظامیان به رهبری "ژرژ رافائل ویدلا" با نقشه و پشتیبانی کامل سازمان سیا و نقش برجستۀ "هنری کیسینجر" با کودتا به قدرت دست یافتند.  در این دوره دیکتاتورهای نظامی به شکنجه و کشتار و آدم ربایی و ناپدید کردن حدود 30،000 نفراز مخالفین سیاسی دست زدند.  دادخواهی مردم آرژانتین و دادرسی دادگاه بر طبق شواهد و مدارک واسناد، چند سالی است که ادامه داشته و دارد.
 
هنری کیسینجر(راست) و ژنرال ژرژ رافائل ویدلا در سالهای 1970

عملیات کرکس

جالب اینجاست که بخش مهمی از سری  دادرسی ها در بوئینس آیرس در 5 مارچ 2013 آغاز به کار کرد ، درست یک هفته قبل از اینکه کاردینال "جرج برگگلیو" به عنوان "پاپ فرانسیسکوی اول" انتخاب شود. در طی این دادخواهی ها و بررسی ها،  بسیاری از حقایق پشت پردۀ " عملیات کرکس" -  یک کارزار هماهنگ شدۀ سازمان  سیا و حکومتهای دیکتاتور آمریکای لاتین و مقامات کلیسا آشکار شد. "عملیات کرکس " وظیفۀ شکنخه و کشتار و ناپدید کردن دهها هزار مخالف و فعال اجتماعی سیاسی را به انجام رساند.   

یکی از اسناد ارائه شده گزارش ماه جولای 1976 وزارت امور خارجۀ ایالات متحده آمریکا در توضیح و توجیه عملیات کرکس میباشد.

در این گزارش آمده که [حکومتهای نظامی آمریکای جنوبی دو نگرانی و درگیری اصلی دارند که باید از سر راه خود بردارند.  از یک سو با  مارکسیستهای تروریست و مروجین  بین المللی آنها وسوی دیگر با دموکراسی خواهیِ جوامع صنعتی شده که آنها هم  به وسیلۀ  مارکسیستها رهبری میشوند. و اشاره میکند که این دو نیرو برخلاف ادعایشان مبنی بر عدم خشونت ، "خرابکار" هستند، بنابراین نیروهای اطلاعاتی- امنیتی دولتهای آمریکای  لاتین باید در همکاری نزدیک با یکدیگر طبق برنامۀ "عملیات کرکس" در پیدا کردن و کشتن  "خرابکارهای کمیتۀ هماهنگی انقلابی" در کشورهای خودشان و اروپا  همکاری نزدیک با یکدیگر داشته باشند. در حال حاضر برزیل قسمتی از عملیات کشتار را به انجام رسانده است.]
دسیسه گران نظامی به رهبری ژنرال ویدلا که با پشتیبانی سازمان سیا در 24 مارچ 1976 حکومت ایزابل پرون را سرنگون کردند، مسئول ترور و کشتارهای بی شمار از جمله کشیشها و راهبه های مخالف هستند. ژنرال "ویدلا"  ا ز جمله ژنرالهایی بود که در سال 1985  به اتهام ناپدید کردن، شکنجه و قتل و آدم ربایی محاکمه و به جرم جنایت علیه بشریت به حبس ابد در زندان نظامی "مگدالنا"  محکوم شد.
"جوزه آلفردو مارتینز" وزیر اقتصاد کودتاچیان یکی از مهره های وال استریت و در خدمت طرح ها و اجرای سیاستهای اقتصادی آمریکا در آمریکای جنوبی، و عضو بنیاد بازرگانی و دوست نزدیک "راکفلر" بود. "مارتینز میباید کپی نسخۀ  اقتصاد نئو لیبرالی را که در شیلی به وسیلۀ پینوشه پس از کودتا علیه "سالوادر آلنده" (11 سپتامبر 1973) انجام شد را در آرژانتین اجرا کند. در پی اجرای این برنامۀ اقتصادی دستمزدها به وسیلۀ حکم حکومتی ثابت شد، قدرت واقعی خرید در طی سه ماه پس از کودتای 1976 حدود 30 درصد سقوط کرد و مردم آرژانتین یکباره به فقر و تنگدستی دچار شدند.  تحت مدیریت "جوزه آلفردو مارتینز"  سیاست پولی بانک مرکزی آرژانتین به وسیلۀ وال استریت و صندوق بین المللی پول تعیین می شد و بازار آرژانتین هم انحصاری شده بود. " پزو" (واحد پولی آرژانتین) عمداً ارزش گذاری بیشتر شده بود وبه همین علت بدهکاری خارجی آرژانتین بالا رفته و تمام اقتصاد ملی به ورشکستگی کشیده شده بود.


از چپ به راست: جوزه آلفردو، دیوید راکفلر و ژنرال ژرژ رافائل ویدلا

وال استریت و سلسله مقامات کلیسای کاتولیک
وال استریت قاطعانه در  پشت صحنۀ به عنوان برنامه ریز، و حکومتگران  نظامی به عنوان مباشران دیکتاتور، و کلیسای کاتولیک به عنوان پشتیبان، با همدستی و تبانی با یکدیگر "جنگ کثیف" را به مرحلۀ عمل درآوردند.
کلیسای کاتولیک و بالاترین مقام آن (جرج ماریو برگگلیو، پاپ فرانسیس اول کنونی) نقش کلیدی در کمک به سرکوبی "چپ گرایان" و "پرونیستها" که نام خود را از "ژان دومینگو پرون"  بنیانگذار  حزب عدالتخواهان  گرفته بودند، داشت. این حزب   مهمترین حزب ناسیونالیست آرژانتین در سالهای 1940 بود. محکوم کردن " جنگ کثیف" در کلیساهای کاتولیک یک تابو بود و نباید سخنی در بارۀ آن به میان می آمد. درحالی که مقامهای بالای کلیسای کاتولیک آرژانتین همدست و حامی دیکتاتورهای نظامی بودند، کلیساهایی مردمی منفردی بودند که در برابر کودتاچیان موضع مخالف داشتند. درسال 2005  "مریم برگمن"حقوقدان و وکیل حقوق بشر  دادخواستی علیه  کاردینال"جرج ماریو برگگلیو"(پاپ  کنونی)  تنظیم کرد مبنی بر این که او در سال 1976 ا  در ربودن دو کشیش  آرژانتینی به نامهای "فرانسیسکو جالیس" و "اورلاندو یوریو" و شش عضو کلیسای محل آنهاو تحویل آنها به "جوخۀ مرگ" با کودتاگران همدست بوده است.  نجات یافتگان از "جنگ کثیف" نیز آشکارا کاردینال  را در این مورد متهم کردند.
ژرژ ماریو برگگلیو(چپ) و ژنرال جرج ویدلا
"جرج ماریو برگگلیو" که در آن زمان مقام استانی جامعۀ مسیحیت را داشت این دو کشیش مسیحی که مخالف کودتاگران بودند را چپ گرا خوانده و دستوربه اخراج آنها داد. در آن شرایط به خاطر مواضع مخالف و موافق با کودتاگران شکاف در جامعۀ مسیحیت ایجاد شده بود. دو کشیش نامبرده پس از پنج ماه حبس و شکنجه آزاد شده بودند.  شکنجه گاه معروف آن زمان در مدرسۀ مکانیک نیروی دریایی در نزدیکی بوئینس آیرس قرارداشت .  شش فرد دیگر ربوده شده شامل  چهار معلم و دو تن از همسران آنها ناپدید شدند. (شرح جزئیات این ماجرا در وب سایت جهانی سوسیالیستها و تحقیقات گلوبال مورخ 14 مارچ 2013 آمده است) کشیش "اورلاندو یوریو" پس از آزادی اظهار کرد که "جرج ماریو برگگلیو" نقش مهمی در تحویل آن شش تن به "جوخۀمرگ" داشته است.   
ولی "جالیس" کشیش دیگر به صومعه ای در آلمان به انزوا نشست و از هرگونه بحث و پیگیری اجتناب کرد.
در 1985  درجلسۀ اول محاکمۀ  رهبران کودتای نظامی، "اورلاندو" در دادگاه اعلام کرد: "من اطلاع کامل دارم که خود او "برگگلیو" لیست نام ما را به نظامیان و" جوخۀمرگ" تحویل داد."
در میان هزاران انسانی که  در طول "جنگ کثیف" بوسیلۀ "جوخۀ مرگ" ناپدید شدند "مونیکا کاندلامیگنن"، "ماریا مارتا وزکوئز" و شوهرش "سزار لاگوئز" چهره های شناخته شدۀ سوسیالیست بودند که به وسیلۀ همین کشیش "برگگلیو"(پاپ کنونی) به "جوخۀ مرگ" سپرده شدند.

. 
"ماریا مارتا وزکوئز" و شوهرش "سزار لاگوئز"
 کشیش"جرج برگگلیو" دو بار از حق قانونی خود برای عدم حضور رسانی در دادگاه علنی  استفاده کرد  البته  این جناب کاردینال اگر ریگی به کفش نداشت دلیلی برای طفره رفتن از حضور در دادگاه نمی دید.  در دادگاه مطرح شد که او حد اقل در دو مورد  یعنی  ربوده شدن و شکنجه شدن دو کشیش نامبرده از محله های فقیر نشین درگیر بوده  اتهام او این بود که با اخراج آنها و خودداری از حمایت از آنها در مقابل نظامیان  به طور مؤثر نقش داشته  و آنها را به جوخۀ مرگ تحویل داده است. در توجیه اخراج آنها در آن زمان "جرج برگگلیو" دو کشیش را متهم کرده بود که با چریکها ارتباط داشته و از اطاعت از فرمانهای کلیسا سر  باز زده بودند. اسناد ارائه شده در دادگاه به وضوح نشان داد که دستگیری این دو نفر بر اساس گزارش و اطلاعات "جرج یرگگلیو" بوده است.
همدلی مقدس با دیکتاتورها
اتهام "جرج برگگلیو" در بارۀ دو کشیش و شش نفر دیگر فقط نوک کوه یخ بود. در دادخواست "مریم برگمن" آمده که " خود اظهارات برگگلیو ثابت می کند که مقامات کلیسا در حالی که می دانستند که کودتا گران شهروندان را شکنجه می کنند و می کشند ، از دیکتاتورها حمایت می کردند. او یک مهرۀ مهم در کلیسای کاتولیک بوده، کودتاگران بدون حمایت کلیسا نمی توانستند عملیات خود را انجام دهند. تمامیت مقامات کلیسا همراه با حمایت کنندگان آمریکایی همواره پشتیبان کودتاگران بودند. در نشریۀ هومانیست مورخ ژانویۀ 2011 آمده است: " ژنرال ویدلا و همپالکی هایش  از "اسقف اعظم آدلفو ترتلو"  نامۀ تشکر و قدر دانی دریافت کردند. درست در روز کودتا، رهبران نظامی یک ملاقات طولانی و مفصل با مجمع سران اسقف ها داشتند وقتی ترتلو اسقف اعظم از سالن ملاقات خارج شد گفت: هرچند کلیسا رسالت خودش را دارد ولی شرایطی هست که  کلیسا نمی تواند از مشارکت در آن خودداری کند حتی اگر آن شرایط از مسائل دولتی و حکومتی باشند."  سپس او مردم آرژانتین را رهنمون داد و موظف کرد که با حکومت جدید، یعنی دیکتاتورهای نظامی همکاری مثبت داشته باشند.
در آیریش تایمز مورخ 24 جولای 2012 آمده: " ژنرال ویدلا که اکنون در حبس ابد به جرم جنایت  علیه بشریت به سر می برد در مصاحبه ای  تأیید کرده که او دائما مقامات کلیسا را در جریان سیاست ناپدید کردن مخالفین سیاسی قرار میداده و رهبران کلیسا رهنمودهایی به او میداده اند که چگونه این سیاست را مدیریت کند. ویدلا اطهار داشت که او مکالمات زیادی با بالاترین مقام کلیسای آرژانتین از جمله رائل فرانسیسکو در بارۀ " جنگ کثیف" علیه
جناح چپ فعالین سیاسی داشته است.


در آرشیو امنیت ملی مورخ 23 مارچ 2006 ذکر شده: "مقامات بالای کلیسا در شکنجه و کشتارهای دسته جمعی بیش از 22 هزار انسان ناپدید و کشته شده با کودتا گران همکاری داشته اند."
نقش واتیکان
واتیکان تحت امر پاپ پل ششم نقش مهمی در پشتیبانی از کودتاگران در آرژانتین داشت. "پیولاگی" نمایندۀ کلیساهای آرژانتین در واتیکان سیاست "چشم پوشی بر شکنجه و کشتار!!" را در برخورد با دیکتاتوری نظامی آرژانتین اتخاذ کرد. او پیوند  و  دوستی شخصی با چند تن از کودتاچیان از جمله "ویدلا" و "آدمیرال امیلو ادوارد ماسرا" داشت.
 

 

"پیو لاگی نمایندۀ کلیساس کاتولیک آرژانتین (چپ) و ژنرال ویدلا

آدمیرال ماسرا معمار "جنگ کثیف" به وسیلۀ ژان پاپ پل ششم در واتیکان پذیرایی می شود

"آدمیرال ماسرا" مغز متفکر کودتاچیان که  "جنگ کثیف"، را با همکاری تنگاتنگ مدیران آمریکایی خود معماری کرد، میگوید:  مرکز بازجویی و شکنجه در مدرسۀ مکانیک نیروی دریایی در نزدیکی بوئینس آیرس واقع، که مرکزی چند کابردی و دارای اهمیت بسیار حیاتی در نقشۀ نظامی برای کشتار 30 هزار از مخالفین حکومت وقت بود." ماسرا مقتدرترین مهره در آن زمان، در همکاری با واشنگتن برای پیشبرد "عملیات کرکس"  و هماهنگی با رژیمهای نظامی آمریکای جنوبی برای کشتار فعالین سیاسی در آن کشورها بود.   
هزاران تن از بازداشتی ها که روانی شده بودند از جمله دو راهبۀ فرانسوی پس از شکنجه های وحشتناک با هلیکوپترهای نظامی حمل شده و به رودخانه ای به نام "ریور پلاتا" پرتاب می شدند.
گزارشها تایید میکنند که ماسرا و پیولاگی نمایندۀ مذهبی آرژانتین در واتیکان با یکدیگر دوست بودند.
گفتنی است که در آغاز کودتای نظامی 11 سپتامبر 1973 شیلی،  "سیلوا هنریکز" ، کاردینال سانتیاگو  برخلاف "برگگلیو" کودتای آگوستو پینوشه علیه  آلنده را محکوم کرد.  "سامانتا پاور" نویسنده و فعال  سیاسی "سیلوا هنریکز" را در مقایسه با "بی تفاوتها وتماشاگرها"  در "مرتبۀ بالاتر" قرار می دهد.  ولی "جرج برگگلیو (پاپ کنونی) حتی یک "بی تفاوت" و یا "تماشاگر" هم نبود بلکه همدست و پشتیبان و همکار جنایتکاران نظامی بود.
در خبرها و گزارشهای رسانه ها چندین و چند بار گفته شده که "پاپ فرانسیسکوی اول" (جرج یرگگلیو) به خاطر کمک به فقرا ازصرف  هزینه های سفر خودداری می کند!! ذهنهای حقیقت جو هم مردم را  ارجاع می دهند به تلاشها و همکاری  حضرت پاپ جدید با دیکتاتورهای نظامی  برای شکار فعالین اجتماعی که برای نابودی فقر و برقراری عدالت اجتماعی  مبارزه میکردند.
کلیساها وتمام دستگاههای  مذهبی همواره با حکومتگران و صاحبان زر و زور همدست بوده و هستند و اساسا رسالت آنها چیزی نیست به جز تحقیر انسانها به خاطر این که گناهکارند!! و ترساندن آنها از یک قدرت موهوم و آموزش خواری و ذلیلی و  تشویق مردم به تحمل زجر و مصیبت با وعده های آن دنیایی . تمام این تعلیمات "درخشان" کلیسا قرنها در خدمت رسانی به صاحبان ثروت بسیار کارساز و مؤثر بوده است. آنها سوابق کثیف تر و هولناک تری نیز از تجاوز به کودکان و افرادی که به کلیسا آمد و شد داشتند نیز در پرونده خود دارند. فقط یاد آوری یک مورد "مدارس شبانه روزی کلیساهای کانادا (1840 تا 1982) به عنوان نمونه شاید برای این مدعا کفایت کند. و همچنان هم هرچند ماه و یا چند هفته خبری از آزار و تجاوز جنسی عمله و اکرۀ کلیساها در اخبار درز میکند.
انتخاب "جرج یرگگلیو" به عنوان پاپ فرانسیسکوی اول بی ارتباط با پروندۀ مجرمیت او در دادگاه جرائم علیه بشریت نیست. بدون شک این امر تلاشی است در جهت انحراف افکار عمومی و پیچیده کردن پروسۀ محاکمۀ عاملین "عملیات کرکس" و "جنگ کثیف" و جریان مباشرت مقدس عالی جناب پاپ فرانسیسکوی اول در جنایت علیه بشریت. این "عالیجنابان" و "حضرات" مهره های مذهبی با این سوابق خدمتگزاری و وفاداری به دستگاه آدمکشی سرمایه داران باید هم ترفیع مقام بیابند.


فتگوها :