Defend Iran بازگشت به

September 09, 2010

شهیدای شهر

شهیدای شهر فیلمی از: مسیح علینژاد سید محمد پوینده موسیقی انتخابی: ۱- پیمان یزدانیان - شبهای روشن ۲- پیمان یزدانیان - برداشت دوم ۳- حسین علیزاده - برشهایی از آسمان ۴- احمد پژمان - زندگی ادامه دارد ۵- پیمان یزدانیان - قالیچه باد ۶- حسین علیزاده - رقص نور تابستان ۱۳۸۹

September 07, 2010

هوشدار

با سپاس از رفیق عزیز بهمن خانی که با إرسال این پیام مارا از یک دسیۀ شوم دستگاه جاسوسی رژیم إسلامی ایران مطلع ساخته اند، وظیفۀ خویش میدانم که آنرا به إطلاع  شما دوستان و رفقای عزیزوگرامی نیز برسانم و از شما صمیمانه خواهش میکنم که لطفا آنرا به إطلاع دوستان و آشنایان خویش رسانیده ممنون سازید
   

شركت مخابرات ايران از تاريخ 20 آبان ماه امسال به تمامي افرادي كه از
در داخل ايران استفاده مي‌كنند يك ايميل خواهد زد با عنوان Yahoo
"Carte internet majani".
هنگامي كه اين ايميل را باز كنيد يك
KeyLogger
با حجم 32 كيلوبايت روي دستگاه شما نصب مي‌شود و از اين پس هر متني را كه تايپ كنيد در هر 20 دقيقه به آدرس ايميل
فرستاده خواهد شد كه كاملاً قابل خواندن است.
به هيچ وجه اين ايميل را باز نكنيد.
اين پيغام را به دوستان خود نيز برسانيد.

September 02, 2010

حجت الاسلام صدیقی علت اصلی انفجار سکوی نفتی امریکا را مشخص کرد

 امام جمعه موقت تهران در برنامه نورانیان تا شهادت با ولایت بین دو نماز ظهر 
 و عصر برگزار شد و از شبکه های سراسری پخش شد با اشاره به شکست دشمنان نظام  
 در آینده خیلی نزدیک به الودگی نفتی انفجار سکوی نفت در سواحل خلیج مکزیک    
 کفت:                                                                      
 حالا برید کمپین راه بیندارید و مرا مسخره کنید.برهنگی زنان سواحل خلیج مکزیک  موجب این بلای طبیعی انسانی الهی شده است.فکر کردید برهنگی فقط زلزله میاره. 
 نخیر الله به شیوه های مختلف بلا نازل می کنه.این بار وسط اقیانوس این بلا را  نازل فرمودند که درس بگیرید.برید ببینید سواحل اروپا وآمریکا چه وضع اسفناک و
 فلاکت باری داره.                                                          

 بنده چند وقت پیش از اینکه سکوی نفتی منفجر بشه به صدا وسیما مراجعت نموده   
 بودم در یکی از مانیتورهایی که سواحل لوئیزینا وکالیفرنیا را نشان می داد چند
 زن نیمه برهنه دیدم که همان جا گفتم :استغفرالله!بارالها!یه بلایی سر این    
 مفسدان بیار تا اینها درس بگیرند که الارض تو را به فساد کشاندند که چند روز  بعد البته آن سکو به اراده آقا امام زمان منفجر کردند.ولی تعجب من اینجاست که
 امروز هم که گذرم به مانیتورهای صدا وسیما افتاد پوشش مردم اروپا وآمریکا    
 بهتر نشده بود بدتر هم شده بودبا ادامه این وضعیت باید منتظر نابودی تمام    
 سکوهای غربی به کمک امام زمان باشیم.                                        

September 01, 2010

چهار زنه کردن مردان قرن 21

  

چهار زنه کردن مردان قرن 21

یا قرن 21 را چهارده قرن بعقب کشیدن

سیامک ستوده www.siamacsotudeh.com

از جمله خوش شانسی طرفداران سلطنت یکی هم اینست که بدست گروهی سرنگون شده اند که از خودشان بسی تبه کارترند، و در نتیجه، این شانس را دارند که با انگشت گذاردن روی این تفاوت، بخود، هر چند بسختی، جلوه ای بدهند. این کاریست که آقای گنجی در مقاله خود  "چهار زنه کردن مردان قرن 21"، منتها در مقایسه اسلام با نظام مردسالار عرب، البته بطور وارونه، قصد انجام آنرا دارد. او سعی دارد با نشان دادن اینکه تبه کاری ی اسلامی در زمان خودش کمتر از تبه کاری ی جامعه مردسالار عربی ی قبل از آن بوده، قوانین سیاه اسلامی را برای زمان خودش توجیه، و بعنوان قوانینی اصلاحی، یا بقول خودش نوعی حاشیه نویسی اصلاحی بر متن جامعه عربی، بخورد ما بدهد.

او می گوید چند همسری ی اسلامی بهتر از چند همسری ی رایج در زمان خود بوده است، فقط به این دلیل که تعداد زنانی که در اولی می توانسته اند به بردگی یک مرد در آیند حداکثر چهار و ترجیحا یک، و باین ترتیب کمتر از تعداد نامحدود آن در دومی بوده است. چه استدلال خفت باری! درست مثل طرفداران سلطنت که تعداد کمتر اعدامیان در زمان شاه نسبت به زمان کنونی را دلیل برحق بودن نظام سلطنت بر جمهوری اسلامی قرار می دهند.

آقای گنجی فکر می کند، و درست هم فکر می کند، که برای حوزه علمیه قم و بچه آخوندهائی که هنوز ایمانشان را از دست نداده، ولی در برابر موج آزادیخواهی و ضدیت با شریعت متزلزل شده اند، صحبت می کند، برای کسانی که نه با اصل اسلام و جمهوری اسلامی، بلکه با اجرای باصطلاح نا خردمندانه اش در اوضاع و احوال موجود؛ نه با اصل قصاص، بلکه با نحوه ی اجرای آن، و نه با اصل نکاح اسلامی، بلکه با تعداد زنانی که می توانند به نکاح یک مرد و بردگی وی در آیند، مشکل دارند.

او نمی خواهد درک کند که مسئله نه بر سر تعداد زنانی که به نکاح اسلامی ی مرد در می آیند، بلکه خود نکاح اسلامی، و نه بر سر ¼ و 5/1 سهم رئیس غارتگران از غارت، بلکه نفس غارت می باشد. او از یکطرف زشتی قانون قصاص را به  جامعه عربی قبل از اسلام منتسب می کند، و از طرفی دیگر سعی می کند با این استدلال که  اسلام آنرا محدود و مشروط کرده است، به دین مبین جلوه ای اصلاحی و انسانی بدهد.
او با عطف اشاره به این سنت محمد که هر شب را اختصاص به یکی از زنان خود می داده، ملزم کردن مردان به رعایتِ نوبت در تجاوز جنسی به زنان را عین عدالت اسلامی و نوعی حاشیه نویسی اصلاحی بر متن می فهمد. او از آنجا که با مغز متحجرش قادر به فهم خودِ متن نیست، شیفته ی اصلاحاتِ در آن می شود. همانطور که شیفته ی اصلاحات موسوی و کروبی بر متن جمهوری اسلامی شده است. او با کند ذهنی ی یک فناتیک مردسالار، از قول اسلام و مفسرین آن اعلام می کند تفاوت یک برده و یک زن آزاد در اسلام اینست که به اولی می توان بدون نویت و به دومی با نوبت تجاوز کرد. همانطور که با تجاوزات جمهوری اسلامی نیز نه با خود تجاوز، بلکه صرفا با خارج از قانون بودنش اعتراض دارد. در اینجا نیز او نمی فهمد، یا نمی خواهد بفهمد، تا زمانیکه همبستری اسلامی بر پایه میل یکطرفه مرد، و نه همچنین میل زن، قرار دارد، صحبت بر سر رعایت نوبت، تلاش برای به نظم در آوردن فحشای خانوادگی و نه چیزی بیشتر از آنست. او میان عصر بردگی که کنیز هر زمان به میل  صاحب اش مورد تجاوز قرار می گرفت و عصر فئودالی که زن دارای شوهر و اندکی حقوقی می شد، گیر کرده است.
با اینحال، وقتی که می کوشد در عین دفاع از بردگی زن در اسلام، با لغو چند زنی در آن، خود را به سلک انسان قرن بیست و یکمی در آورد، حکم انسان بشدت کوتوله ای را پیدا می کند که بطور مضحکی سعی دارد با  بالا کشیدن خود روی انگشتان پایش، خود را هم قد انسانهای دیگر نشان دهد. حکم کسی که می کوشد با مغز متحجر انسان عصر برنز، ادای انسان معاصر را در آورد. در نظر آقای گنجی عدالت و برابری اسلامی در برابری موضوع قصاص یعنی در این خلاصه می شود که زن در برابر زن، چشم در برابر چشم و برده در برابربرده قصاص می شود. واقعا که چه استدلال خفت آوری! او در باب قصاص باالصراحه می گوید:
"در اين ميان، اسلام عادلانه ترين راه را پيشنهاد كرد، نه آن را بكلى لغو نمود و نه بدون حد و مرزى اثبات كرد، بلكه قصاص را اثبات كرد، ولى تعيين اعدام قاتل را لغو نمود و در عوض صاحب خون را مخير كرد ميان عفو و گرفتن ديه. آنگاه در قصاص رعايت معادله (منظور عدالت است) ميان قاتل و مقتول را هم نموده، فرمود: آزاد در مقابل كشتن آزاد، اعدام شود، و برده در ازاء كشتن برده و زن در مقابل كشتن زن"

اولا او برای امتیاز دادن به اسلام مرتکب دروغ گویی می شود. لغو قصاص بعنوان تنها راه انتقام، و پیش نهادن فدیه و خون بها بجای آن مدتها قبل از محمد در عربستان جاری و رایج بوده است و بهیچوجه از ابتکارات محمد و اسلام نبوده است. همانطور که رابرتسون اسمیت نیز شرح می دهد یکی از وظایف رؤسای قبایل،  مذاکره با قبیله مقابل  برای توافق بر سر مبلغ خون بها بجای قصاص بوده است. این سنت قبل از محمد، و تقریبا در میان همه ی اقوام بدوی، برای جلوگیری از کشت و کشتار میان قبایل، و بعنوان یک اقدام اصلاحی وضع شده بود و اسلام بر خلاف گفته آقای گنجی هیچ نقشی در وضع آن نداشت. بالعکس، اصلاحیه ی اسلام بسیار نا عادلانه و از اینقرار بوده که اگر قاتل مسلمان باشد از مجازات معاف، و اگر غیر مسلمان باشد قصاص و قتل او واجب بوده است.

ثانیا توصیه گذشت در اسلام در امر قصاص تنها در مورد برادران دینی و نه دیگران بوده، و هیچ مزیت انسانی برای اسلام ببار نمی آورده است. چنانکه در قرارداد مدینه جائیکه محمد برای اولین بار قانون قصاص را برای مسلمانان مرعی می دارد، صراحتا تاکید دارد که "مومنین باید از خون افرادشان که در راه خدا ریخته شده است انتقام بگیرند"[1]. در آیه 178 بقره نیز- که یک آیه قبل از آِیه مورد اشاره ی آقای گنجی است که برای فریب خواننده زیرکانه از آن گذشته و یادی از آن نکرده است، چنین می گوید:

"ای کسانی که ایمان آورده اید مرد آزاد را در برابر مرد آزاد و بنده را در برابر بنده و زن را بجای زن قصاص توانید کرد و چون صاحب خون از قاتل که برادر دینی اوست بخواهد در گذرد، بدون دیه یا گرفتن دیه، کاری است بس نیکو."[2]

البته این نوع تلاش ها، در عرصه ی نظری، جزئی از دست و پا زدن فلاکت باری است که مدتی است بخش زیرک تر متحجرین اسلامی، از جمله کدیور و سروش، اکنون که بیضه ی اسلام به خطر افتاده است، آغاز کرده اند. ولی چیزی که به تلاش آقای گنجی در این مسیر جنبه مضحکی می دهد اینست که در حالیکه امثال سروش از نبوغ فلسفه و سفسطه برای پوشاندن تناقضات دورنی استدلالاتشان برخوردارند، او در فقدان چنین نبوغی کارش به مضحکه می کشد.  

اما نکته مهمتر اینکه آقای گنجی بفرض آنهم که در مقایسه ی نظام اسلامی و نظام بدوی، جانب انصاف را رعایت کرده باشد، که ابدا نکرده، تازه با استدلال ابتر خود مبنی بر انتخاب میان بد و بدتر، علیرغم میل خود به دفاع از اسلام، عملا و بطور ضمنی، به افشا و محکومیت  آن حکم داده است. چرا که در بهترین حالت، یعنی در حالتی که نظام بدوی ماقبل اسلام را بعنوان بدتر، نظامی تماما مردسالارانه و برده دار بدانیم، چاره ای نداریم جز آنکه خود اسلام را نیز، بعنوان بد، شکل تنها کمی اصلاح شده، ولی ماهیتا تغییر نیافته ی آن، یعنی نوعی نظام پدرسالار و برده دار، قلمداد نمائیم. من فکر نمی کنم کسی بتواند این استنتاج مرا که بر پایه داده های خود فرد مدعی، یعنی آقای گنجی، اخذ شده، مورد کوچکترین شک و بدبینی قرار دهد. واقعا هم که مخالفان یک نظام هرگز نمی توانند آنقدر که هواداران آن قادرند آن نظام را با گفته ها و اقدامات خود به افتضاح بکشانند، آنرا مفتضح کنند. ما اینرا در مورد جمهوری اسلامی در حوادث یکسال گذشته، و در مورد آقای گنجی  در مقاله ی مذکورش، هردو، می بینیم.

اما ایراد وارده به آقای گنجی تنها در این نیست که با محدود کردنِ خود به انتخاب میان بد و بدتر، عملا بر نفس بدی صحه می گذارد. بدتر از آن اینکه وی در مقایسه میان بد و بدتر نیز، بدون رعایت انصاف و با حیله گری، برای آنکه اسلام را برنده کند، جای بد و بدتر را عوض می کند تا بتواند نظام اسلامی را بدروغ، اندکی هم که شده بهتر از نظام ماقبل آن، و از اینرو نظامی برحق جلوه دهد. از جمله میگوید:
"شریعت اسلام، عرف مردم پیش و همدوره ی پیامبر است که وارد کتاب و سنت شده است. به تعبیر دیگر، فرهنگ مردسالارانه ی آن دوره، در قرآن بازتاب یافته است. پیامبر اسلام در دل آن فرهنگ پرورش یافته بود".
آقای گنجی کاملا درست می گوید. شریعت اسلام واقعا عرف مردم پیش و هم دوره ی پیامبر است. او حتی به مردسالارانه بودن این عرف نیز اذغان دارد. آنچه که او زیرکانه از ذکر آن شانه خالی می کند اینست که در زمان محمد و پیش از او عرف دیگری هم در عربستان جاری بوده است. عرف مادرتباری و نظام دمکراتیک و برابری طلبانه بدوی که هرچند در حال از میان رفتن بوده، ولی عمدتا در صحرا و روستاها، و بقایای قابل ملاحظه ی آن در شهرها هچنان برقرار بوده. عرفی که در آن خدیجه، یک زن، بجای برده ی جنسی و کاری خانگی، کارفرما و پیش قدم در خواستگاری بوده، عرفی که در آن رابطه ی زن و مرد بنا بر سنت "نکاح الصدیقه" بر پایه عشق و خواست داوطلبانه و نه مانند آنچه در اسلام و بخش مردسالار جامعه ی عربی رایج بوده، بر اساس زن خری[3] و بی حقوقی زن بوده است. عرفی که در آن برخلاف دیکتاتوری سیاه اسلامی که به مشرکین 4 ماه برای انتخاب میان اسلام و سرهای خود وقت می دهد[4]، آزادی کامل بیان و عقیده حاکم بوده است. عرفی که در آن بر خلاف الهی بودن غارت اموال دیگران، این عمل ممنوع بوده[5].
آقای گنجی با سکوت در مورد این بخش، و محدود کردن عرف جامعه عربی به تنها بخش مردسالار آن، قصد دارد با زیرکی ی از نوع روستائی راه را بنفع خود بر آگاهی خواننده ببندد تا بتواند سیاهی های اسلام را همچون لکه های باقی مانده برشانه های آن بهنگام بیرون آمدنش از جامعه ی عرب، و نه از منجلاب بخش مردسالار آن، قلمداد نماید. درحالیکه در این مورد  که چرا اسلام از عرف مادرتبار و دمکراتیک جامعه عربی ننموده و آز آن تاثیر نگرفته است سکوت می نماید.
البته، ما میدانیم که صحبت از واقعیت، واقعیت عرف مادرتبار و دمکراتیک جامعه ی عربی، مانع از تحریف واقعیت، و طرح بدون درد سر سناریوی بد و بدتر می شود. همچنانکه در بازی میان خمینی و شاه، خاتمی و خامنه ای و موسوی و احمدی نژاد نیز، خفه کردن و مسکوت گذاردن بخش انقلابی و دمکراتیک جنبش، شرط ضروری ی ترساندن مردم از بدتر برای پناه بردن آنها به بد می باشد. ناسیونالیست ها، سلطنت طلبها و بسیاری گروه ها و دسته های دیگر هم در اینکار با آقای گنجی همداستانند. آنها هم در ادبیات و تبلیغات خود، عرف مادرتبار و دمکراتیک جامعه ی بدوی عرب را عامدانه مسکوت می گذارند تا بتوانند با یکی جلوه دادن اسلام با  جامعه بدوی عرب، و با انتساب صفات سوسمار خور، غارنشین، وحشی، بیابانگرد، و غیره به آن، با بدتر جلوه دادن اسلام و نظام بدوی عرب در برابر نظام فاسد و سرکوبگر ساسانی، آب تطهیر بر سر آن و نظامات سرکوبگر  ایرانی بریزند.                          
لینک مقاله اکبر گنجی



[1] - ابن هشام، فارسی، ص 480.
[2] - نسخه قمشه ای.
[3] - سوره النساء، آیه 24.
[4] - سوره برائت یا توبه، آیه های 2-5.
[5] - در طبری آمده است که در یکی از عملیات مشترک مسلمین و یکی از طوایف عرب، هنگامیکه مسلمانان طبق معمول اموال دشمن شکست خورده را غارت می کنند، افراد طایفه ی مزبور در اعتراض به این امر، سهم غنائم خود را به مردم غارت شده باز می گردانند.